هُوَالله سُبحانَهُ وَ تَعالی »
عنوان شعر= دنیا
امشب انگار هوای دل من بس ابریست
میل رفتن دارد
شب بسی ظلمانی است
نه ره پیش ، نه پس
پیش رویم دریاست ، هولناک و مواج
پشت سر کوه بلند ، که در آن راه و گذرگاهی نیست
نه مرا بالی هست که به پرواز روم
قایقی هم نَبُوَد که روی آب روم
چاره ام چیست در این گیسوی ظلمانی شب ؟
با خودم قال و مقال و نجوا ، که چه سازم زین حال
با خودم می گفتم :
زندگی چیست که اینگونه فشارت بدهد ؟
این همه رنج و عذابت بدهد ؟
لحظه ای نیست که آرامش مطلق باشد .
ناگهان روزنه ای پیدا شد
نوری از عرش به ذهنم وا شد
که چرا غافلی از نور خدا ؟
خوب اندیشه نما
این مکانی که تویی ، جایگه ماندن نیست
جای آسایش و آرامگه و لذت نیست
سنجشی هست برای تو دراینجا ، کوتاه
نیک پندار وَ گفتار وَ رفتار نما
وَ درنگی اندک
تا بهم چشم زنی
ناگهان ناقه ای از عرش فرو خواهد شد
و تورا سوی خدا خواهد برد
زندگی ، لذت و آرامش مطلق آنجاست .
سراینده : محمد محمدی
دنیا ، شعری از محمدمحمدی ( مدیر وبلاگ )
، ,وَ ,ای ,چیست ,هست ,مطلق ,آرامش مطلق ,، که ,از عرش ,تویی ، ,که تویی
درباره این سایت